فردایی پر از عشق

گاهی اوقات اتفاقات به گونه ای رقم می خورند که دست آدمی را از انجام هر گونه دخالت در روند آن می بندند و این بدان معناست که باید آن را پذیرفت و با آن همسو شد. این فرآیند یک جریان تکراری از حادثه هاست که بارها و بارها با آن ها روبرو می شویم و همواره خود را مبری از خطا می دانیم. بودن در این چرخه و تکرار بی پایان آن، مجموعه ای از بودن ها را رقم می زند که انگار آدمی تنها محکوم به بودن در آن است با تمامی زشتی ها و زیبایی ها. اما حقیقت شکل دیگری دارد. کالبدی است که با نفس هایش جان می بخشد و آرام آرام از ورطه خود هلاک کردن ها رها میکند. دیدن دنیای ساخته شده در باورمان و تلاش برای تغییر آنچه در آنیم زندگی را به گونه ای، دل پسند و گوارا میکند که نوشیدنش روحی تازه به تمام ابعاد دنیامان هدیه میکند. فردایی پر از عشق...ادامه مطلب

فاطمه سلیمی
فارغ التحصیل رشته بهداشت عمومی.
فعال در زمینه شعر و داستان نویسی و ترانه سرایی.
استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است.
(به حقوق همدیگر احترام بگذاریم)

فردایی پر از عشق...

روزی روزگاری سوزنی که از کار شبانه طاقت فرسای همه روزه اش به تنگ آمده بود به گوشه ای خزید و گریه سر داد که این چه سرنوشتی است که دارم و مرا هیچ آسایشی نیست. آنقدر به شکوه کردن ادامه داد تا از حال رفت.به هوش که آمد تصمیمی گرفت تا اینبار که خیاط میخواهد شبانه مشغول کار شود، نقشی بازی کند و تنی بیاساید.برای اینکار سر خود را به لبه میزی کوبید و سر خود را کج کرد. شب هنگام که خیاط سراغ سوزن رفت، با سر ک فردایی پر از عشق...ادامه مطلب

-گاز بده، الان دور میشه

دیگه تندتر از این نمیشه، چپ می کنیم

-یعنی چی نمیشه؟! باید بهش برسیم وگرنه کار از کار میگذره

حرفی که از زندون دهن خارج بشه دیگه نمیشه بهش رسید!

فردایی پر از عشق...

فاطمه سلیمی
فارغ التحصیل رشته بهداشت عمومی.
فعال در زمینه شعر و داستان نویسی و ترانه سرایی.
استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است.
(به حقوق همدیگر احترام بگذاریم)

فردایی پر از عشق...

سلام

بخشش چقدر زیباست!

آنجا که غرق در خود هستی و هیچ نمی بینی، غافلی از آن که غرق در سیاهی شده ای و خود بی خبری!!!

چه روزهایی که کشته شدند در آرزوی فردا و در حسرت دیروز!

چه شب هایی  که حلقه داری شدند و آرامش را به فنا بردند!

اما چه انسان هایی که رها شدند از این فنا و از آن حسرت!

بخشیدند روز و شب را و پیش رفتند به سوی زیبایی!

روز و شب بازی هفت سنگی است که با تمام قدرت باید سنگ هایش را در هم شکنیم  و با قدرت ببخشیم تا پنجره دلمان پذیرای نور هستی شود!❤❤❤

فردایی پر از عشق...

یک نفس

یک عشق

یک راز

دو دست

یک آسمان

یک خدا 

با یک دنیا مهربانی

در جریانی از شور وجودش

در قلب هایی در تمنای حضور و پناه او

فردایی پر از عشق...

فردایی پر از عشق...

ماهی کوچک تنگ هم این ور و آن ور می رفت.نگران بود.گاه خود را به دیواره تنگ می زد تا از آن بیرون رود. چه دلشوره ای داشت؟!.دلواپسی آن سوی تنگ چه بود؟! شاید شاید او هم نگران هوای کارون بود. کارونی که دیگر بستر امن هم نوعان ماهی کوچک تنگ شیشه ای خانه ما نبود! هوای پاک به یغما رفته از این دیار به سینه ی خ فردایی پر از عشق...ادامه مطلب

سلام به دوستان عزیزم امیدوارم حال و روزتون خوب خوب باشه.بعد از مدت ها افتخار این رو دارم که در خدمتتون باشم با نوشته ای جدید و چقد خوب که تو همچین شبی دست به قلم بشم. دوستای همیشه همراهم٬شب قدر اجر و قربش نزد خدا خیلی بالاست جوری که تو این شب میبخشه و تقدیرمون رو رقم میزنه.من معتقدم تو این شب دقیقا فردایی پر از عشق...ادامه مطلب